به گزارش شهرآرانیوز اوایل دهه ۷۰ را خیلیها به یاد دارند. زمانی که پای تلویزیون مینشستیم و سریالهای هفتگی را دنبال میکردیم. به سینما میرفتیم و مسحور پرده جادویی میشدیم. تمام تلاشمان را میکردیم تا مثل نقش اول فیلم یا سریال لباس بپوشیم یا آنگونه رفتار کنیم. در و دیوار اتاقمان پر بود از عکسهای آرشیوی مجلات و روزنامههایی که با قیچی دوربرشان کرده بودیم یا سفارش پوسترهای روغنی شخصیت محبوبمان.
به هر دری میزدیم تا اطلاعاتی هر چند مختصری از زندگی خصوصی افراد مشهور به دست بیاوریم. این روند ادامه داشت تا آنکه در اواسط دهه ۸۰ با در دسترس قرار گرفتن اینترنت اوضاع تغییر کرد و در دهه ۹۰ بود که با روی کار آمدن گوشیهای همراه هوشمند برخی از کاربران اینترنتی دست از تقلید از سبک زندگی سلبریتیها برداشتند و خودشان تبدیل به یک اسطوره فضای مجازی شدند.
«بلاگری» یکی از حرفههای بهظاهر پردرآمدی است که در ۱۰سال گذشته با گسترش فضای مجازی رونق پیدا کرده است. هر کسی به واسطهای وارد این فضا میشود بیآنکه از خطرات و آسیبهایی که به دنبال دارد، اطلاع داشته باشد. روایتهای پیش رو حکایتی دردناک از وضعیت تأثیرگذار بلاگرها بر زندگی افراد عادی است که در ادامه با هم میخوانیم. در شمارههای بعدی به طور مفصل به ابعاد روانشناختی این معضل به ویژه فرهنگ اشتباه اشتراک گذاریهای عمومی در فضای مجازی خواهیم پرداخت.
در یکی از رویدادهایی که برای طراحی محیط آشپزخانه در یکی از باغتالارهای اطراف مشهد برگزار کرده بود با او آشنا شدم. دختر پرجنب و جوش و خلاقی است. از ترکیه، دبی، ایتالیا و... ظرف و ظروف مارک وارد میکند و هر چند وقتی یکبار آنها را به نمایش میگذارد. بیشتر افراد معروفی که در اینستاگرام دیده بودم آنجا دور هم جمع شده بودند. زرقوبرق محیط به عنوان نمونه گلآرایی، طراحی روی میزها و نوع پذیرایی از یک مجلس عروسی بیشتر هزینه برداشته بود.
خیلی دلم میخواست یک ظرف تزئینی ولو کوچک از این رویداد بزرگ خریداری کنم، اما کمترین ظرف که یک جاتخممرغی برای روی میز صبحانه بود ۹ میلیون تومان قیمت داشت. آخر شب که عکسها را با حسرت در گوشیام رد میکردم از اینکه پول خریداری لوازم مورد علاقهام را نداشتم یا چرا نمیتوانم کسبوکار به این پررونقی داشته باشم، خواب به چشمانم نمیآمد و با کوهی از حسرت شب را به صبح رساندم.
همیشه نوک پیکان انتقاد همسر و خانوادهاش رو به من است که: «چرا در مراوداتی که با دیگران داری نمیتوانی اجتماعی رفتار کنی؟ چرا خودت را به روز نمیکنی؟»
ریشه این انتقادها به همسرم باز میگردد که ساعتهای طولانی را با گوشی همراهش در فضای مجازی میگذراند. عاشق سبک زندگی افرادی است که خاص میپوشند، نوع رفتارشان شبیه افراد عادی نیست و با الفاظ قلمبه سلمبه صحبت میکنند. مدام مرا با شخصیتهای مجازی محبوبش مقایسه میکند و این دیدگاه را به اطرافیانش منتقل کرده است. بارها تلاش کردهام که شبیه شاخهای مجازی شوم، اما با این انتقاد که: «تقلید هم بلد نیستی و حتی نمیتوانی ذرهای شبیه آنها باشی، فقط خرج تراشی میکنی و...»، روبهرو شدهام.
«حرف زدنم با لهجه برای اطرافیانم به خصوص در مکانهایی که با طرف رودربایستی داشتیم زجرآور بود، اما امروز به لطف همین لهجه و گویش درآمد میلیونی در روز دارم. دنبالکنندههایم حتی آنهایی که خارج از کشور اقامت دارند در فضای خصوصی پیام میگذارند و تحسینم میکنند.
حتما که نباید یک مغازه در یک محله برخوردار در شهر باز کرد و شب تا صبح با خریدار سروکله زد. گاهی میشود روی مبل لم داد و با کمی خلاقیت کسب درآمد کرد.»
این پیامها خلاصهای از صفحه یکی از بلاگرها با ۸۵۲ پست است که پسر در سن بلوغم مدام زمزمه میکند و از آنها تأثیر میگیرد. حرفهای رکیک، پرخاشگری، خندههای نامتعارف و... دستاورد دنبال کردن این بلاگر است که تأثیرات منفی در تربیت او گذاشته است. شرایط هم به گونهای نیست که از این فضای مخرب دورش کنیم. مدت زیادی است که گوشی جزء جداییناپذیر زندگی پسرم شده است.
«دخترخالهام کارمند بانک و خیلی اهل تنوع در پوشش بود. همیشه دور هم که جمع میشدیم سبک پوششیاش را به تمسخر میگرفتیم که چرا به ست کردن لباسهایش علاقهای ندارد و اینگونه درهم برهم لباس میپوشد. بعد از مدتی یک کانال تلگرامی راهاندازی کرد و طراحیهای منحصر به فردش را در آنجا تبلیغ میکرد.
کم کم کارش را گسترش داد و امروز یک صفحه اینستاگرامی با چندین هزار دنبالکننده دارد. در پستهایی که میگذارد به دنبالکنندههایش تأکید میکند که همیشه حواستان به مدل لباسهایی که میپوشید باشد. سالهاست از کار اداری فاصله گرفته است و چند برابر به درآمدش اضافه شده است.
مدام به سفرهای خارجی میرود و به گفته خودش از تجربیات برندهای روز دنیا الگو برمیدارد و در کارهایش پیاده میکند. اینکه از مشغلههای خانه و زندگی و فرزندداری به دور است و مدیریت را تمام و کمال به شوهرش سپرده موضوعی است که باعث اختلاف بین من و همسرش شده است. آخر همسر من با کار کردن من در هیچ زمینهای موافقت نمیکند. مدتهاست به دنبال راهی برای جدایی از این شرایط هستم تا خودم بدون کمکهای همسرم به استقلال مالی برسم.»
در ساعتهای اداری که دخترم به محل کار میرود، من از نوهام نگهداری میکنم. هر یک ساعت یا یک ساعتونیم تماس میگیرد و تذکرهای تکراری برای فرزندش میدهد. اینکه الان ساعت خوردن فلان خوراکی یا تماشای انیمیشنهای کودکانه و... است. امکان ندارد تقاضا نکند که یک عکس از غذاخوردن یا لم دادنش روی کاناپه زمانی که سرش توی تبلت است برایش نفرستیم. در کوتاهترین زمان بعد از ارسال، آن را در فضای مجازی منتشر میکند.
بعدازظهرها هم که خانه است پسربچه شش سالهاش را بازجویی میکند که از صبح خانه ما چه اتفاقی افتاده و من یا پدربزرگش چه رفتاری با او داشتهایم! گاهی ما را به باد انتقاد میگیرد که چرا فلان لحظه جذاب را ثبت و ضبط نکردهایم تا برایش بفرستیم.
بارها درباره رفتارهای افراطگرایانهاش که سعی دارد زندگی خصوصیاش را با دیگران به اشتراک بگذارد با او مفصل صحبت کردهایم یا از او خواستهایم که به روانشناس مراجعه کند. پافشاری دارد که در یک صفحه اینستاگرامی که کاربرش یک دکتر است عضو شده و مطالب و نکتههای آن را موبهمو اجرا میکند.
بلاگرها زیر پوستی در حال ترویج فرهنگهای اشتباه در بین دنبالکنندههایشان هستند. فرقی نمیکند آرایشگری، تتو زدن را تبلغ کند، فروشندهای محصولات آرایشی را یا گردشگری که جاذبههای تفریحی را به لاکچریترین حالت ممکن به تماشا میگذارد.
ترویج تجملگرایی و تبدیل شدن به یک فرد مصرف کننده از اهداف شاخص بلاگرهاست. همین بازیهای تصویری است که باعث جذب بیش از پیش دنبالکنندهها میشود.
شعارهایی مثل «در لحظه زندگی کنید»، «خوب خرج کنید»، «حواستان به سلامتیتان باشد»، «استایل متفاوت داشته باشید و خاص بپوشید» و... همه و همه شعارهای پوشالی افرادی است که صلاحیت لازم در موضوعات تخصصی را ندارند و تنها دستاورد این بازیهای مجازی افزایش درآمد به واسطه تعداد دنبالکنندههاست. دنبالکنندههایی که برچسب تأیید بر رفتارهایشان بزنند و آنها را به دیگران معرفی کنند تا ثروتتشان روزبهروز بیشتر شود.
اگر برایتان پیش آمدهباشد که با یک روانشناس یا مشاور درباره آثار منفی فضای مجازی بر تربیت فرزندتان صحبت کردهباشید، حتما این هشدار او را شنیدهاید که ریشه بیشتر تنشهای خانوادگی الگوبرداری اشتباه از افراد بهظاهر شاخص در فضای مجازی است.
باید بپذیریم که خودمان به بزرگ شدن این گروه افراد دامن میزنیم. هنوز یاد نگرفتهایم که هر موضوع یا مسئلهای را در فضای مجازی اشتراکگذاری عمومی نکنیم.